نقش انگشت نگاری در کشف علمی جرائم ( قسمت دوم )
نقش انگشت نگاری در کشف علمی جرائم
امیر شریفی خضارتی ( مدرّس حقوق کیفری مرکز آموزش علمی - کاربردی قوه قضائیه و وکیل پایه یک دادگستری )
اصل دوم -
خطوط انگشت غیرقابل تغییر هستند: خطوط انگشتان در ماه چهارم حاملگی مادر و
حدود صد و بیستمین روز پیدایش جنین به وجود میآیند. یک جنین سه ماهه
انگشتان كاملاً نرمی دارد و از این تاریخ به بعد خطوط برجسته در نوك
انگشتان شروع به نمو میكنند و نهایتاً تمام انگشت را در برمیگیرند. بعدها
طی مراحل نمو جنین در داخل رحم و پس از تولد، خطوط انگشت بزرگتر میشوند،
ولی به هیچ وجه تغییری در شماره و ترتیب آنها حاصل نمیشود.41
بنابراین باید گفت خطوط برجسته سرانگشتان از زمان به وجود آمدن (3 تا 4 ماهگی دوران جنینی) تا زمان از بین رفتن (معدوم شدن پوست دست جسد) تغییر شكل نمیدهند و تنها فرق آثار انگشت یك نوزاد با آثار انگشت همان شخص در سنین كهولت، كوچك و بزرگی آنها است و از نظر تعداد و شكل و حالت خطوط و سایر ممیزات، با هم تفاوتی ندارند. به عبارت دیگر، آثار انگشت دوران كهولت یك فرد همانند عكس بزرگ شده آثار انگشت دوران طفولیت وی است.42 قابل ذكر است كه دانشمندی به نام «داكر» در سال 1856 میلادی در شهر «جیسن» آلمان، در حالیكه 34 سال سن داشت از كف دست خود اثری برداشت. او بعد از گذشت 41 سال یعنی در سن هفتاد و پنج سالگی (1897 م) اثر دیگری از كف دست خود برداشت. این دو اثرکه اكنون نیز موجود هستند، كاملاً یكسان و برابر بودند.43
گفتار پنجم: تأثیر توارث در خطوط انگشتان :
بنابراین باید گفت خطوط برجسته سرانگشتان از زمان به وجود آمدن (3 تا 4 ماهگی دوران جنینی) تا زمان از بین رفتن (معدوم شدن پوست دست جسد) تغییر شكل نمیدهند و تنها فرق آثار انگشت یك نوزاد با آثار انگشت همان شخص در سنین كهولت، كوچك و بزرگی آنها است و از نظر تعداد و شكل و حالت خطوط و سایر ممیزات، با هم تفاوتی ندارند. به عبارت دیگر، آثار انگشت دوران كهولت یك فرد همانند عكس بزرگ شده آثار انگشت دوران طفولیت وی است.42 قابل ذكر است كه دانشمندی به نام «داكر» در سال 1856 میلادی در شهر «جیسن» آلمان، در حالیكه 34 سال سن داشت از كف دست خود اثری برداشت. او بعد از گذشت 41 سال یعنی در سن هفتاد و پنج سالگی (1897 م) اثر دیگری از كف دست خود برداشت. این دو اثرکه اكنون نیز موجود هستند، كاملاً یكسان و برابر بودند.43
گفتار پنجم: تأثیر توارث در خطوط انگشتان :
گاهی اوقات ادعا میشود كه نقوش خطوط انگشتان یک
فرد ممكن است با تمام جزئیات آن به اولاد او منتقل شود و حتّی با این
وسیله میتوان رابطة پدری را ثابت کرد. اما این عقاید با یكی از اصول اساسی
انگشتنگاری مبنی بر فردی و انحصاری بودن نقوش سرانگشت، مغایرت دارند.44
«گالتون» در تحقیقات خود راجع به موضوع تأثیر وراثت در اثر انگشت به این نتیجه رسید كه نقوش سرانگشت توارثی نیستند. همچنین بعد از گالتون نیز چند دانشمند دیگر این موضوع را مورد مطالعه قرار دادند.
به طور مثال «فورژو» (درسال 1792 میلادی) در خانوادههای مختلفی که ازدواج بین آنها رایج بود مطالعه كرد و تا سه نسل هم جلو رفت و نشان داد كه آثار انگشت آنها توارثی نبوده است. «سینت» نیز پس از آزمایشهای متعدّد در خانوادههای مختلف تا نسل پنجم، به همان نتایج «فورژو» دست یافت.
البته «سویدالی» در سال 1907 میلادی ادعا کرد كه آثار انگشتان مختصر ارتباطی با توارث دارند. اما بعد از «سویدالی» نیز چند دانشمند دیگر همچون «هلوگ» و «هارستر» همان عقیدة قبلی را كه بر طبق آن نقوش سرانگشتان توارثی نیستند، تأیید کردند.45 آنچه كه مسلّم میباشد این است كه خطوط برجستة سرانگشتان تحت تأثیر عوامل وراثتی شكل میگیرند، ولی هنوز ژنهای مؤثر در این زمینه شناخته نشدهاند. قطعاً هر قدر درجه قرابت اشخاص نسبت به هم بیشتر باشد، میزان درصد شباهت ظاهری شكل نقوش سرانگشتان آنها بیشتر است.46اما به هر حال همه محقّقان اتّفاق نظر دارند كه برابری و یكسانی اثر انگشت بین خویشاوندان نسبی به هیچ وجه دیده نشده است. بنابراین باید گفت هویّت پدری را از روی آثار انگشت پسر او نمیتوان تشخیص داد و ثابت کرد.47
گفتار ششم : نكات مهم در مورد خطوط پوستی روی انگشتان:
«گالتون» در تحقیقات خود راجع به موضوع تأثیر وراثت در اثر انگشت به این نتیجه رسید كه نقوش سرانگشت توارثی نیستند. همچنین بعد از گالتون نیز چند دانشمند دیگر این موضوع را مورد مطالعه قرار دادند.
به طور مثال «فورژو» (درسال 1792 میلادی) در خانوادههای مختلفی که ازدواج بین آنها رایج بود مطالعه كرد و تا سه نسل هم جلو رفت و نشان داد كه آثار انگشت آنها توارثی نبوده است. «سینت» نیز پس از آزمایشهای متعدّد در خانوادههای مختلف تا نسل پنجم، به همان نتایج «فورژو» دست یافت.
البته «سویدالی» در سال 1907 میلادی ادعا کرد كه آثار انگشتان مختصر ارتباطی با توارث دارند. اما بعد از «سویدالی» نیز چند دانشمند دیگر همچون «هلوگ» و «هارستر» همان عقیدة قبلی را كه بر طبق آن نقوش سرانگشتان توارثی نیستند، تأیید کردند.45 آنچه كه مسلّم میباشد این است كه خطوط برجستة سرانگشتان تحت تأثیر عوامل وراثتی شكل میگیرند، ولی هنوز ژنهای مؤثر در این زمینه شناخته نشدهاند. قطعاً هر قدر درجه قرابت اشخاص نسبت به هم بیشتر باشد، میزان درصد شباهت ظاهری شكل نقوش سرانگشتان آنها بیشتر است.46اما به هر حال همه محقّقان اتّفاق نظر دارند كه برابری و یكسانی اثر انگشت بین خویشاوندان نسبی به هیچ وجه دیده نشده است. بنابراین باید گفت هویّت پدری را از روی آثار انگشت پسر او نمیتوان تشخیص داد و ثابت کرد.47
گفتار ششم : نكات مهم در مورد خطوط پوستی روی انگشتان:
در رابطه با خطوط پوستی، نكات زیر قابل توجّه است:48
1- امروزه ثابت شده است كه شیارها و خطوط پوستی، علاوه بر سرانگشتان شامل خطوط برجسته بندهای دوم و سوم انگشتان و كف دست و پا - یعنی تمام خطوط پوستی - نیز میشوند.
2- سوختگیها و جراحات پوست سرانگشتان، در صورتی كه سطحی باشند روی شكل خطوط پوستی تأثیری نمیگذارند و پس از التیام زخم، خطوط مذكور بدون تغییر و مانند سابق در محل ظاهر میشوند.
3- چنانچه آسیبهای ناشی از جراحات یا سوختگیها عمقی باشند و پاپیهای لایه زیرین پوست كه در به وجود آوردن خطوط پوستی نقش مؤثری دارند آسیب ببینند، معمولاً محل زخم پس از بهبودی با سایر قسمتهای پوست دست متفاوت میشود و اصولاً در این قبیل موارد، خطوط پوستی دیگر مانند سابق بازسازی و ظاهر نمیشوند.
4- برخی از مجرمان سابقهدار برای كتمان هویّت و سوابق سوء پیشین خویش، به فكر ایجاد تغییراتی در پوست سرانگشتان خود می افتادند و به این منظور به كمك یك جراح، پوست سرانگشتان خود را بر میداشتند و پوست سایر قسمتهای بدن (پهلوها) را به جای آن پیوند میزدند. البته از آنجایی كه پوست جدید فاقد خطوط برجسته است و آثار جراحی روی سرانگشتان و نیز در محل برداشتن پوست روی بدن باقی میماند، لذا پلیس به حیله آنها پی میبرد. امروزه دیگر چنین مواردی مشاهده نمیشوند.
5- برخی ازبیماریهای پوستی روی خطوط پوستی بیتأثیر هستند. ولی بیماری «سفلیس عصبی» تأثیر سوء موقتی دارد. بیماریهای «اِسكِلرودرمی» و «سپوریازیس» تأثیر سوء دائمی بر خطوط پوستی دارند كه انگشتنگاری این قبیل اشخاص را با مشكل مواجه میکند.
6- برخی مشاغل همچون بنایی و سیمانكاری یا تماس مستقیم دست با مواد شیمیایی سوزاننده (اسیدها و بازها) سبب صافی نسبی خطوط انگشتان می شود و ایجاد مشكل در امر انگشتنگاری میکند. در صورت خودداری این قبیل افراد از كارهای مذكور و معالجات ابتدایی همچون ماساژ سرانگشتان با گلیسرین یا روغن زیتون، خطوط برجسته ترمیم میشود و به حالت اوّل بر میگردند.
7- تعداد خطوطی که در دوران كودكی مثلاً در طول یك سانتیمتر وجود داشته، به مراتب بیشتر از تعداد خطوطی است كه در دوران كهولت در همان واحد طولی وجود دارد. این مساله میتواند به تعیین سن صاحب اثر انگشت كمك كند.
8- در مورد این سؤال كه بین گروه خونی افراد و شكل نقوش سرانگشت آنها رابطه معناداری وجود دارد یا خیر، مطالعاتی انجام شده، ولی هنوز نتیجة مشخصی برای رد یا اثبات موضوع به دست نیامده است.
گفتار هفتم: طرحهای اصلی خطوط سرانگشتان
تفسیر طرح انگشتنگاری، از تجزیه و تحلیل شكل، نما و یا فرم كلی كه از تماس برجستگیهای به جای مانده انجام میگیرد، سه طرح عمدة «آركها»، «لوپها» و «ورلها» را شامل میشود.
الف: آركها- به دو نوع ساده و خیمهای تقسیم میشوند. در آركهای ساده برجستگیهای اثر انگشت، از سویی به سوی دیگر، با یك خیز یا موجی در مركز، بدون پیچش تند رو به بالا و بدون پیچش یا زاویه رو به عقب جریان مییابند.
آركهای خیمهای نیز همان آركهای ساده هستند با این تفاوت كه برجستگیهای داخل هسته (كه عبارت از مركز تقریبی طرح است) تشكیل یك زاویه را میدهند یا اینكه با یك یا دو برجستگی در هسته، خیز تندی را تشكیل میدهند یا اینكه با داشتن دو ویژگی اصلی به طرح لوپ شبیه میشوند ولی فاقد یكی دیگر از ویژگیهای اصلی لوپ هستند.49
ب: لوپها- نوعی طرح اثر انگشت هستند كه در آن یك یا چند برجستگی، وارد دو طرف اثر میشوند، دوباره انحناء مییابند، به خط فرضی كه از دلتا به هسته كشیده میشود برخورد میكنند و یا از آن گذر میكنند و به همان طرف دیگر كه خط یا خطوط از آن وارد شده، ختم میشوند. لوپها سه ویژگی اصلی دارند.
لوپ باید با انحناء یا خمیدگی كافی به عقب رفته و ادامه آن نیز به سمت دلتا (نقطهای در نخستین انشعاب) تا نقطه خط فرضی كشیده شده باشد؛ همچنین لوپ باید یك دلتا و حداقل یك برجستگی داشته باشد. لوپها به دو نوع اولنار (زیرین) و رادیان (زبرین) تقسیم میشوند. لوپهای اولنار طرحهایی هستند كه درآنها لوپها در جهت انگشتان كوچك جریان مییابند. اما لوپهای رادیان طرحهایی هستند كه در آنها لوپها به سمت انگشتان شست جریان پیدا میكنند.50
ج: وُرلها- طرحهایی هستند كه در آنها خطوط برجسته به صورت دایرهها یا مارپیچهای متحدالمركز و یا اَشکال هندسی دیگری شبیه این اَشكال دیده میشوند. ورلها به انواع ورلهای ساده، لوپهای كیسهای مركزی، لوپهای دوتایی و اَكسیدنتال (عَرضی) تقسیم میشوند. ورل ساده دارای دو دلتا و حداقل یك خط برجسته است كه مجموعاً مدار كاملی را تشكیل میدهند و شكل آن ممكن است مارپیچی، بیضی یا گونهای از اَشكال دایرهای باشد. چنانچه یك خط فرضی بین دو دلتا رسم شود، باید حداقل با یكی از خطوط برجسته داخل طرح تماس یابد و آن را قطع كند.
لوپ كیسهای مركزی نیز از یك یا چند برجستگی دَورانی با یك مانع كه با خط درونی جریان خطوط مركب از دو دلتا، یك زاویة 190 درجه ایجاد میكند، تشكیل شده است. در بین دو دلتا خط فرضی با برجستگی دورانی در داخل طرح، تماسی نداشته یا آن را قطع نمیكند. اما لوپ دوتایی از تركیب دو لوپ مجزا با دو مجموعة مشخّص و مجزا از نشانهها و دو دلتا تشكیل میشود. ورل اكسیدنتال (عرضی) نیز طرحی است با دو یا چند دلتا و تلفیقی از دو یا چند نوع طرح مختلف به استثنای آرك ساده. علاوه بر این، این طبقهبندی طرحهای غیر معمول و غریبی را هم که ممكن است در هیچ كدام از تعاریف و دستهبندیها قرار نگیرند در بر میگیرد.51
گفتار هشتم: چگونگی به دست آمدن اثر انگشت:
1- امروزه ثابت شده است كه شیارها و خطوط پوستی، علاوه بر سرانگشتان شامل خطوط برجسته بندهای دوم و سوم انگشتان و كف دست و پا - یعنی تمام خطوط پوستی - نیز میشوند.
2- سوختگیها و جراحات پوست سرانگشتان، در صورتی كه سطحی باشند روی شكل خطوط پوستی تأثیری نمیگذارند و پس از التیام زخم، خطوط مذكور بدون تغییر و مانند سابق در محل ظاهر میشوند.
3- چنانچه آسیبهای ناشی از جراحات یا سوختگیها عمقی باشند و پاپیهای لایه زیرین پوست كه در به وجود آوردن خطوط پوستی نقش مؤثری دارند آسیب ببینند، معمولاً محل زخم پس از بهبودی با سایر قسمتهای پوست دست متفاوت میشود و اصولاً در این قبیل موارد، خطوط پوستی دیگر مانند سابق بازسازی و ظاهر نمیشوند.
4- برخی از مجرمان سابقهدار برای كتمان هویّت و سوابق سوء پیشین خویش، به فكر ایجاد تغییراتی در پوست سرانگشتان خود می افتادند و به این منظور به كمك یك جراح، پوست سرانگشتان خود را بر میداشتند و پوست سایر قسمتهای بدن (پهلوها) را به جای آن پیوند میزدند. البته از آنجایی كه پوست جدید فاقد خطوط برجسته است و آثار جراحی روی سرانگشتان و نیز در محل برداشتن پوست روی بدن باقی میماند، لذا پلیس به حیله آنها پی میبرد. امروزه دیگر چنین مواردی مشاهده نمیشوند.
5- برخی ازبیماریهای پوستی روی خطوط پوستی بیتأثیر هستند. ولی بیماری «سفلیس عصبی» تأثیر سوء موقتی دارد. بیماریهای «اِسكِلرودرمی» و «سپوریازیس» تأثیر سوء دائمی بر خطوط پوستی دارند كه انگشتنگاری این قبیل اشخاص را با مشكل مواجه میکند.
6- برخی مشاغل همچون بنایی و سیمانكاری یا تماس مستقیم دست با مواد شیمیایی سوزاننده (اسیدها و بازها) سبب صافی نسبی خطوط انگشتان می شود و ایجاد مشكل در امر انگشتنگاری میکند. در صورت خودداری این قبیل افراد از كارهای مذكور و معالجات ابتدایی همچون ماساژ سرانگشتان با گلیسرین یا روغن زیتون، خطوط برجسته ترمیم میشود و به حالت اوّل بر میگردند.
7- تعداد خطوطی که در دوران كودكی مثلاً در طول یك سانتیمتر وجود داشته، به مراتب بیشتر از تعداد خطوطی است كه در دوران كهولت در همان واحد طولی وجود دارد. این مساله میتواند به تعیین سن صاحب اثر انگشت كمك كند.
8- در مورد این سؤال كه بین گروه خونی افراد و شكل نقوش سرانگشت آنها رابطه معناداری وجود دارد یا خیر، مطالعاتی انجام شده، ولی هنوز نتیجة مشخصی برای رد یا اثبات موضوع به دست نیامده است.
گفتار هفتم: طرحهای اصلی خطوط سرانگشتان
تفسیر طرح انگشتنگاری، از تجزیه و تحلیل شكل، نما و یا فرم كلی كه از تماس برجستگیهای به جای مانده انجام میگیرد، سه طرح عمدة «آركها»، «لوپها» و «ورلها» را شامل میشود.
الف: آركها- به دو نوع ساده و خیمهای تقسیم میشوند. در آركهای ساده برجستگیهای اثر انگشت، از سویی به سوی دیگر، با یك خیز یا موجی در مركز، بدون پیچش تند رو به بالا و بدون پیچش یا زاویه رو به عقب جریان مییابند.
آركهای خیمهای نیز همان آركهای ساده هستند با این تفاوت كه برجستگیهای داخل هسته (كه عبارت از مركز تقریبی طرح است) تشكیل یك زاویه را میدهند یا اینكه با یك یا دو برجستگی در هسته، خیز تندی را تشكیل میدهند یا اینكه با داشتن دو ویژگی اصلی به طرح لوپ شبیه میشوند ولی فاقد یكی دیگر از ویژگیهای اصلی لوپ هستند.49
ب: لوپها- نوعی طرح اثر انگشت هستند كه در آن یك یا چند برجستگی، وارد دو طرف اثر میشوند، دوباره انحناء مییابند، به خط فرضی كه از دلتا به هسته كشیده میشود برخورد میكنند و یا از آن گذر میكنند و به همان طرف دیگر كه خط یا خطوط از آن وارد شده، ختم میشوند. لوپها سه ویژگی اصلی دارند.
لوپ باید با انحناء یا خمیدگی كافی به عقب رفته و ادامه آن نیز به سمت دلتا (نقطهای در نخستین انشعاب) تا نقطه خط فرضی كشیده شده باشد؛ همچنین لوپ باید یك دلتا و حداقل یك برجستگی داشته باشد. لوپها به دو نوع اولنار (زیرین) و رادیان (زبرین) تقسیم میشوند. لوپهای اولنار طرحهایی هستند كه درآنها لوپها در جهت انگشتان كوچك جریان مییابند. اما لوپهای رادیان طرحهایی هستند كه در آنها لوپها به سمت انگشتان شست جریان پیدا میكنند.50
ج: وُرلها- طرحهایی هستند كه در آنها خطوط برجسته به صورت دایرهها یا مارپیچهای متحدالمركز و یا اَشکال هندسی دیگری شبیه این اَشكال دیده میشوند. ورلها به انواع ورلهای ساده، لوپهای كیسهای مركزی، لوپهای دوتایی و اَكسیدنتال (عَرضی) تقسیم میشوند. ورل ساده دارای دو دلتا و حداقل یك خط برجسته است كه مجموعاً مدار كاملی را تشكیل میدهند و شكل آن ممكن است مارپیچی، بیضی یا گونهای از اَشكال دایرهای باشد. چنانچه یك خط فرضی بین دو دلتا رسم شود، باید حداقل با یكی از خطوط برجسته داخل طرح تماس یابد و آن را قطع كند.
لوپ كیسهای مركزی نیز از یك یا چند برجستگی دَورانی با یك مانع كه با خط درونی جریان خطوط مركب از دو دلتا، یك زاویة 190 درجه ایجاد میكند، تشكیل شده است. در بین دو دلتا خط فرضی با برجستگی دورانی در داخل طرح، تماسی نداشته یا آن را قطع نمیكند. اما لوپ دوتایی از تركیب دو لوپ مجزا با دو مجموعة مشخّص و مجزا از نشانهها و دو دلتا تشكیل میشود. ورل اكسیدنتال (عرضی) نیز طرحی است با دو یا چند دلتا و تلفیقی از دو یا چند نوع طرح مختلف به استثنای آرك ساده. علاوه بر این، این طبقهبندی طرحهای غیر معمول و غریبی را هم که ممكن است در هیچ كدام از تعاریف و دستهبندیها قرار نگیرند در بر میگیرد.51
گفتار هشتم: چگونگی به دست آمدن اثر انگشت:
آثار
انگشت به دو گونه به دست میآید:52 اوّل: از طریق انگشتنگاری قضایی (ده
انگشتی). این روش به مواردی اطلاق میشود كه از تمامی انگشتان دستهای شخص
مورد نظر (زنده یا مرده) به طریق فنی انگشتنگاری به عمل آید.
دوم: از طریق تماس سطح انگشتان مجرمان با اشیاء و وسایل (دلایل و مدارك) موجود در صحنة جرم. این قبیل آثار كه ندانسته یا ناخواسته برجای میمانند اصطلاحاً آثار انگشت جنایی نامیده میشوند و اغلب اوقات، ناقص و بعضاً نامریی هستند كه در این صورت، ابتدا باید آنها را ظاهر و سپس ضبط كرد و نهایتاً مورد استفاده قرار داد.
آثار انگشت جنایی گاهی اوقات ممکن است مربوط به کف دست یا کف پای برهنه باشند. ضمناً، آثار انگشتی را كه بعضاً به جای امضاء ذیل اسناد و مدارك میزنند و بعداً مورد انكار یا اختلاف واقع میشود، میتوان جزو این دسته از آثار انگشت به حساب آورد.
گفتار نهم: انواع آثار انگشت در صحنة جرم (انواع آثار انگشت جنایی):
دوم: از طریق تماس سطح انگشتان مجرمان با اشیاء و وسایل (دلایل و مدارك) موجود در صحنة جرم. این قبیل آثار كه ندانسته یا ناخواسته برجای میمانند اصطلاحاً آثار انگشت جنایی نامیده میشوند و اغلب اوقات، ناقص و بعضاً نامریی هستند كه در این صورت، ابتدا باید آنها را ظاهر و سپس ضبط كرد و نهایتاً مورد استفاده قرار داد.
آثار انگشت جنایی گاهی اوقات ممکن است مربوط به کف دست یا کف پای برهنه باشند. ضمناً، آثار انگشتی را كه بعضاً به جای امضاء ذیل اسناد و مدارك میزنند و بعداً مورد انكار یا اختلاف واقع میشود، میتوان جزو این دسته از آثار انگشت به حساب آورد.
گفتار نهم: انواع آثار انگشت در صحنة جرم (انواع آثار انگشت جنایی):
آثار
انگشت مكشوفه در صحنة جرم به سه دستة مریی (آشكار)، پلاستیكی (نرم) و
نامریی (پنهان) طبقهبندی میشوند. آثار انگشت مریی آنهایی هستند كه به
آسانی دیده میشوند و از تماس خطوط برجستة دست و پا با سطوح اشیایی كه بر
روی آنها موادی مانند خون، رنگ یا انواع كثافات وجود دارد، ایجاد میشوند.
آثاری که روی رنگ نرم، بتونه یا مو باقی میمانند از جمله آثار پلاستیكی هستند. امّا آثار نامریی آنهایی هستند كه از تراوشات طبیعی بدن مانند عرق، چربیها و اسیدهای مترشحه از غدد چربی اطراف گوش، بینی و گردن شخص و به وسیلة انگشتان منتقل میشوند.
آثار نامریی ممكن است با چشم غیر مسلح دیده نشوند و یا اینكه فقط با استفاده از انواع نورها، بزرگنمایی یا معاینة دقیق شیء از چندین زاویه، قابل رویت شوند. در حالیكه اثرهای انگشت پلاستیكی، مریی و یا منتقله از منبع كثافات، به سهولت قابل رویت باشد و بنابراین روش انگشتنگاری آنها با روش انگشتنگاری آثاری كه به معنای واقعی نامریی هستند كاملاً متفاوت است.
بعضی از مأموران تحقیق از هر سه مورد این آثار به عنوان آثار نامریی یاد میكنند.53
مبحث سوم: اثر انگشت از دیدگاه اسلام :
آثاری که روی رنگ نرم، بتونه یا مو باقی میمانند از جمله آثار پلاستیكی هستند. امّا آثار نامریی آنهایی هستند كه از تراوشات طبیعی بدن مانند عرق، چربیها و اسیدهای مترشحه از غدد چربی اطراف گوش، بینی و گردن شخص و به وسیلة انگشتان منتقل میشوند.
آثار نامریی ممكن است با چشم غیر مسلح دیده نشوند و یا اینكه فقط با استفاده از انواع نورها، بزرگنمایی یا معاینة دقیق شیء از چندین زاویه، قابل رویت شوند. در حالیكه اثرهای انگشت پلاستیكی، مریی و یا منتقله از منبع كثافات، به سهولت قابل رویت باشد و بنابراین روش انگشتنگاری آنها با روش انگشتنگاری آثاری كه به معنای واقعی نامریی هستند كاملاً متفاوت است.
بعضی از مأموران تحقیق از هر سه مورد این آثار به عنوان آثار نامریی یاد میكنند.53
مبحث سوم: اثر انگشت از دیدگاه اسلام :
دین
اسلام عقلاییترین و منطقیترین دین است به طوری كه قواعد آن همواره منطبق
با عقل است و همانطور كه فیلسوف كبیر «حاج ملاهادی سبزواری» در رسالة
«هدایة الطالبین» گفته است:= «عقل و شرع از یکدیگر ناگزیرند كه عقل اُسّ و
اساس است و شرع بنای بر آن و بنا را بنیاد نیست بیاساس و اساس سودمند نیست
بیبنا.»54
حكیم بزرگ اسلام ابنسینا در رسالة «معراجیه» روایتی را از پیامبر اسلام (ص) نقل میكند كه گویای ارج والای تفكر در نگرش دینی است:ای علی، در مسابقة تقرب به خداوند، اگر بر مركب علم و دانایی و اندیشه سوار شوی از هر كس دیگری، حتّی آنان كه با نماز و روزه به سوی خدا میشتابند، پیشی میگیری و به قرب خداوند نایل میشوی.55
نگاهی اجمالی به كثرت استعمال مشتقات كلماتی مانند فقه، علم، تدبّر و تفكّر در قرآن كریم كه به دانایی و خردورزی اشاره دارند، گویای اهمّیّت علم در نگرش قرآنی است. فیالمثل خداوند متعال در آیه 28 سوره فاطر میفرماید: «از بندگان خدا فقط دانایان هستند كه از او میترسند.» در علم اصول فقه قاعدهای تحت عنوان «تلازم» یا «ملازمه» وجود دارد که بر طبق آن «كُلُّما حكم بِه العقل حكم بِه الشّرع و کُلُّما حكم بِه الشّرع حکم به العقل.» یعنی: هر چیزی را كه عقل به آن حكم كند شرع نیز به آن حكم میكند و هر چیزی را كه شرع به آن حکم كند، عقل نیز به آن حكم میكند.56
در مورد قاعده فوق، اثر انگشت یك مصداق بسیار عالی است، زیرا این بحث در آیات قرآن وجود دارد و همین امر نیز یكی از دلایل متقن بر اعجاز قرآن است. حتّی باید گفت در برخی از اخبار و روایات نیز در مورد اثر انگشت اشاراتی میتوان یافت.
حكیم بزرگ اسلام ابنسینا در رسالة «معراجیه» روایتی را از پیامبر اسلام (ص) نقل میكند كه گویای ارج والای تفكر در نگرش دینی است:ای علی، در مسابقة تقرب به خداوند، اگر بر مركب علم و دانایی و اندیشه سوار شوی از هر كس دیگری، حتّی آنان كه با نماز و روزه به سوی خدا میشتابند، پیشی میگیری و به قرب خداوند نایل میشوی.55
نگاهی اجمالی به كثرت استعمال مشتقات كلماتی مانند فقه، علم، تدبّر و تفكّر در قرآن كریم كه به دانایی و خردورزی اشاره دارند، گویای اهمّیّت علم در نگرش قرآنی است. فیالمثل خداوند متعال در آیه 28 سوره فاطر میفرماید: «از بندگان خدا فقط دانایان هستند كه از او میترسند.» در علم اصول فقه قاعدهای تحت عنوان «تلازم» یا «ملازمه» وجود دارد که بر طبق آن «كُلُّما حكم بِه العقل حكم بِه الشّرع و کُلُّما حكم بِه الشّرع حکم به العقل.» یعنی: هر چیزی را كه عقل به آن حكم كند شرع نیز به آن حكم میكند و هر چیزی را كه شرع به آن حکم كند، عقل نیز به آن حكم میكند.56
در مورد قاعده فوق، اثر انگشت یك مصداق بسیار عالی است، زیرا این بحث در آیات قرآن وجود دارد و همین امر نیز یكی از دلایل متقن بر اعجاز قرآن است. حتّی باید گفت در برخی از اخبار و روایات نیز در مورد اثر انگشت اشاراتی میتوان یافت.
گفتار اوّل: اثر انگشت در آیات قرآن كریم :
بحث اثر انگشت به طور ضمنی در آیه 3 و 4 سوره قیامت مورد اشاره قرار گرفته است. خداوند متعال در این دو آیه میفرماید: «اَیَحْسبُ اْلاِنْسانُ اَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ. بَلی قادِرینَ عَلی أَنْ نُسَوَّیَ بَنانَهُ» یعنی: آیا انسان گمان میبرد استخوانهای او را پس از مردن و متلاشی شدن جمعآوری نخواهیم كرد؟ آری ما قادریم كه حتّی انگشتان (خطوط سرانگشتان) او را دوباره به صورت اوّل، موزون و مرتب كنیم.
در مورد شأن نزول آیات فوق در «تفسیر نمونه» چنین میخوانیم: «در روایتی آمده است كه یكی از مشركان كه در همسایگی پیامبر(ص) زندگی میكرد به نام علی بن ابی ربیعه، خدمت حضرت(ص) آمد و از روز قیامت سؤال كرد كه چگونه است؟ و كی خواهد بود؟ سپس افزود: اگر آن روز را من با چشم خود ببینم، باز تو را تصدیق نمیكنم و به تو ایمان نمیآورم. آیا ممكن است خداوند این استخوانها را جمعآوری كند. این باور كردنی نیست.
اینجا بود كه آیات فوق نازل شد و به او پاسخ گفت و لذا پیغمبر دربارة این مرد لجوج معاند فرمود: اللّهُم اكِفنی شرّ جاری السّوء. یعنی: خداوندا شر این همسایه بد را از من دوركن. [این روایت را «مراغی» و همچنین «روح المعانی» و «تفسیر صافی» با مختصر تفاوتی نقل كردهاند] نظیر این معنی در آیات دیگر قرآن نیز به چشم میخورد از جمله در آیه 78 سورة یس میخوانیم: یكی از منكران معاد قطعه استخوان پوسیدهای را به دست گرفته بود و به پیامبر(ص) میگفت: من یحیی العِظام و هِی رمیم. یعنی: چه كسی ایــن استخوانها را زنده میكند در حالیكه پوسیده است.»57
«علامه طباطبایی» در كتاب «المیزان فی تفسیر القرآن» در مورد آیه 3 و 4 سوره قیامت مینویسد: كلمه «حسبان» كه مصدر فعل «یحسب» است به معنای ظن (پندار) است و اگر استخوان را به صیغه جمع آورده و فرمود: انسان گمان كرده ما استخوانهایش را جمع نمیكنیم؛ برای آن است كه كنایه باشد از زنده كردن همة مردگان و استفهام موجود در این آیه توبیخی بوده و معنای آیه روشن است. جمله «قادرین» نیز حال از مفعول مدخول «بلی» است. كلمه بنان به معنای اطراف انگشتان و به قول برخی از مفسران [تفسیر قرطبی، ج 19، ص94] خود انگشتان است و عبارت «تسویه بنان» صورتگری آن به همین صورت است كه میبینیم. پس معنای آیه این است كه آری استخوانها را جمع میكنیم، در حالیكه قادریم حتّی انگشتان او را به همان صورتی كه بر حسب خلقت اوّل بود، دوباره صورتگری كنیم، و اگر (خداوند) از بین اعضای بدن بخصوص انگشتان را ذكر كرده - شاید - برای این باشد كه به خلقت عجیب آن كه به صورتهای مختلف و خصوصیات تركیب و عدد درآمده و همچنین فواید بسیاری كه به شمار نمیآیند و بر آن مترتب میشود، اشاره کند. [انگشتان] میدهند، میستانند، قبض و بسط میكنند و سایر حركات لطیف و اعمال دقیق دارند كه با آنها انسان از سایر حیوانات ممتاز میشود. به علاوه [انگشتان] دارای اشكال گوناگون و خطوطی هستند كه به طور دائم اسرارشان برای انسانها كشف میشوند.»58
در «تفسیر نمونه» نیز در موردآیه فوق چنین آمده است: تعبیر به «یحسب» (از ماده «حسبان» به معنی گمان) اشاره به این است كه منكران [معاد] هرگز به گفتة خود ایمان نداشتند، بلكه فقط بر پندار و گمانهای واهی و بیاساس تكیه میكردند. اما اینكه چرا مخصوصاً روی استخوانها تكیه شده است به این دلیل است كه اوّلاً: دوام استخوان بیش از سایر اعضاء است، لذا هنگامی كه بپوسد و خاك شود و ذرات غبارش پراكنده شود، امید بازگشت آن در نظر افراد سطحی كمتر است؛ ثانیاً: استخوان مهمترین ركن بدن انسان است، زیرا ستونهای بدن را استخوانها تشكیل میدهند و همه حركات و جابجایی و فعالیّتهای مهم بدن به وسیلة استخوانها انجام میشود. كثرت و تنوع و اَشكال و اندازههای مختلف استخوانها در بدن انسان از عجایب خلقت خداوند محسوب میشود و ارزش یك مهره كوچك پشت انسان هنگامی ظاهر میشود كه از كار بیفتد و میبینیم كه همه بدن را فلج میكند.
[اما] «بنان» در لغت هم به معنی انگشتان آمده و هم به معنی «سرانگشتان» و در هر دو صورت اشاره به این نكته است كه نه فقط خداوند استخوانها را جمعآوری میكند و به حال اوّل باز میگرداند، بلكه استخوانهای كوچك و ظریف و دقیق انگشتان را نیز در جای خود قرار میدهد و از آن بالاتر، خداوند حتّی سرانگشتان را به طور موزون، به صورت نخست باز میگرداند و این تعبیر میتواند اشارة لطیفی به خطوط سرانگشت انسانها باشد.میگویند كمتر انسانی در روی زمین پیدا میشود كه خطوط سرانگشت او با شخص دیگری یكسان باشد؛ یا به تعییر دیگر، خطوط ظریف و پیچیدهای كه بر سرانگشتان هر انسانی وجود دارد، معرّف شخص او است، لذا در عصر ما مسأله انگشتنگاری به صورت علمی در آمده و به وسیله آن بسیاری از مجرمان شناسایی شده و جرایم كشف شده است. همین قدر كافی است كه مثلاً سارق هنگامی كه وارد اتاق یا منزلی میشود، دست خود را بر دستگیره در یا شیشه اتاق یا قفل یا صندوق بگذارد و اثر خطوط انگشتان او روی آنها بماند. در اینجا فوراً از آن [اثر انگشت] نمونهبرداری میکنند و با سوابقی كه از سارقان و مجرمان دارند مطابقت میدهند و مجرم را پیدا میكنند.»59
«زَمخشری» - مفسّر بزرگ اهل سنّت- در تفسیر «كشّاف» مینویسد: «مراد از «تسویه بنان» این است كه خداوند انگشتان دستها و پاها را شیء واحد میكند، بدون اینكه از هم جدا باشند همانطور كه دست و پای شتر را چنین كرد. آن وقت دیگر انسان نمیتواند كارهای گوناگونی را كه با داشتن انگشتان انجام میداده انجام دهد.»60 البته این تفسیر امروزه چندان مورد قبول قرار نگرفته است. «طنطاوی» - مفسر مشهور مصری- در تفسیر آیه 3 و 4 سوره قیامت مینویسد: «وقتی از یك دانشمند آلمانی در مورد علّت تشرف وی به دین اسلام سؤال شد، اظهار داشت كه منحصر به فرد بودن نقوش سرانگشتان هر كس و تفاوت آن با اشخاص دیگر از كشفیات علمی قرن 19 میلادی است. ولی قرآن كریم 12 قرن پیش، كه دانشمندان اروپایی در این مورد اطلاعاتی نداشتند - چه رسد به اعراب دوران جاهلیّت - به این واقعیّت اشاره كرده است. پس به طور یقین، قرآن كلام خداست و نه كلام بشر و همین امر موجب ایمان من به اعجاز قرآن و تشرف به دین اسلام شد.61
گفتار دوم: اثر انگشت در اخبار و روایات :
بحث اثر انگشت به طور ضمنی در آیه 3 و 4 سوره قیامت مورد اشاره قرار گرفته است. خداوند متعال در این دو آیه میفرماید: «اَیَحْسبُ اْلاِنْسانُ اَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ. بَلی قادِرینَ عَلی أَنْ نُسَوَّیَ بَنانَهُ» یعنی: آیا انسان گمان میبرد استخوانهای او را پس از مردن و متلاشی شدن جمعآوری نخواهیم كرد؟ آری ما قادریم كه حتّی انگشتان (خطوط سرانگشتان) او را دوباره به صورت اوّل، موزون و مرتب كنیم.
در مورد شأن نزول آیات فوق در «تفسیر نمونه» چنین میخوانیم: «در روایتی آمده است كه یكی از مشركان كه در همسایگی پیامبر(ص) زندگی میكرد به نام علی بن ابی ربیعه، خدمت حضرت(ص) آمد و از روز قیامت سؤال كرد كه چگونه است؟ و كی خواهد بود؟ سپس افزود: اگر آن روز را من با چشم خود ببینم، باز تو را تصدیق نمیكنم و به تو ایمان نمیآورم. آیا ممكن است خداوند این استخوانها را جمعآوری كند. این باور كردنی نیست.
اینجا بود كه آیات فوق نازل شد و به او پاسخ گفت و لذا پیغمبر دربارة این مرد لجوج معاند فرمود: اللّهُم اكِفنی شرّ جاری السّوء. یعنی: خداوندا شر این همسایه بد را از من دوركن. [این روایت را «مراغی» و همچنین «روح المعانی» و «تفسیر صافی» با مختصر تفاوتی نقل كردهاند] نظیر این معنی در آیات دیگر قرآن نیز به چشم میخورد از جمله در آیه 78 سورة یس میخوانیم: یكی از منكران معاد قطعه استخوان پوسیدهای را به دست گرفته بود و به پیامبر(ص) میگفت: من یحیی العِظام و هِی رمیم. یعنی: چه كسی ایــن استخوانها را زنده میكند در حالیكه پوسیده است.»57
«علامه طباطبایی» در كتاب «المیزان فی تفسیر القرآن» در مورد آیه 3 و 4 سوره قیامت مینویسد: كلمه «حسبان» كه مصدر فعل «یحسب» است به معنای ظن (پندار) است و اگر استخوان را به صیغه جمع آورده و فرمود: انسان گمان كرده ما استخوانهایش را جمع نمیكنیم؛ برای آن است كه كنایه باشد از زنده كردن همة مردگان و استفهام موجود در این آیه توبیخی بوده و معنای آیه روشن است. جمله «قادرین» نیز حال از مفعول مدخول «بلی» است. كلمه بنان به معنای اطراف انگشتان و به قول برخی از مفسران [تفسیر قرطبی، ج 19، ص94] خود انگشتان است و عبارت «تسویه بنان» صورتگری آن به همین صورت است كه میبینیم. پس معنای آیه این است كه آری استخوانها را جمع میكنیم، در حالیكه قادریم حتّی انگشتان او را به همان صورتی كه بر حسب خلقت اوّل بود، دوباره صورتگری كنیم، و اگر (خداوند) از بین اعضای بدن بخصوص انگشتان را ذكر كرده - شاید - برای این باشد كه به خلقت عجیب آن كه به صورتهای مختلف و خصوصیات تركیب و عدد درآمده و همچنین فواید بسیاری كه به شمار نمیآیند و بر آن مترتب میشود، اشاره کند. [انگشتان] میدهند، میستانند، قبض و بسط میكنند و سایر حركات لطیف و اعمال دقیق دارند كه با آنها انسان از سایر حیوانات ممتاز میشود. به علاوه [انگشتان] دارای اشكال گوناگون و خطوطی هستند كه به طور دائم اسرارشان برای انسانها كشف میشوند.»58
در «تفسیر نمونه» نیز در موردآیه فوق چنین آمده است: تعبیر به «یحسب» (از ماده «حسبان» به معنی گمان) اشاره به این است كه منكران [معاد] هرگز به گفتة خود ایمان نداشتند، بلكه فقط بر پندار و گمانهای واهی و بیاساس تكیه میكردند. اما اینكه چرا مخصوصاً روی استخوانها تكیه شده است به این دلیل است كه اوّلاً: دوام استخوان بیش از سایر اعضاء است، لذا هنگامی كه بپوسد و خاك شود و ذرات غبارش پراكنده شود، امید بازگشت آن در نظر افراد سطحی كمتر است؛ ثانیاً: استخوان مهمترین ركن بدن انسان است، زیرا ستونهای بدن را استخوانها تشكیل میدهند و همه حركات و جابجایی و فعالیّتهای مهم بدن به وسیلة استخوانها انجام میشود. كثرت و تنوع و اَشكال و اندازههای مختلف استخوانها در بدن انسان از عجایب خلقت خداوند محسوب میشود و ارزش یك مهره كوچك پشت انسان هنگامی ظاهر میشود كه از كار بیفتد و میبینیم كه همه بدن را فلج میكند.
[اما] «بنان» در لغت هم به معنی انگشتان آمده و هم به معنی «سرانگشتان» و در هر دو صورت اشاره به این نكته است كه نه فقط خداوند استخوانها را جمعآوری میكند و به حال اوّل باز میگرداند، بلكه استخوانهای كوچك و ظریف و دقیق انگشتان را نیز در جای خود قرار میدهد و از آن بالاتر، خداوند حتّی سرانگشتان را به طور موزون، به صورت نخست باز میگرداند و این تعبیر میتواند اشارة لطیفی به خطوط سرانگشت انسانها باشد.میگویند كمتر انسانی در روی زمین پیدا میشود كه خطوط سرانگشت او با شخص دیگری یكسان باشد؛ یا به تعییر دیگر، خطوط ظریف و پیچیدهای كه بر سرانگشتان هر انسانی وجود دارد، معرّف شخص او است، لذا در عصر ما مسأله انگشتنگاری به صورت علمی در آمده و به وسیله آن بسیاری از مجرمان شناسایی شده و جرایم كشف شده است. همین قدر كافی است كه مثلاً سارق هنگامی كه وارد اتاق یا منزلی میشود، دست خود را بر دستگیره در یا شیشه اتاق یا قفل یا صندوق بگذارد و اثر خطوط انگشتان او روی آنها بماند. در اینجا فوراً از آن [اثر انگشت] نمونهبرداری میکنند و با سوابقی كه از سارقان و مجرمان دارند مطابقت میدهند و مجرم را پیدا میكنند.»59
«زَمخشری» - مفسّر بزرگ اهل سنّت- در تفسیر «كشّاف» مینویسد: «مراد از «تسویه بنان» این است كه خداوند انگشتان دستها و پاها را شیء واحد میكند، بدون اینكه از هم جدا باشند همانطور كه دست و پای شتر را چنین كرد. آن وقت دیگر انسان نمیتواند كارهای گوناگونی را كه با داشتن انگشتان انجام میداده انجام دهد.»60 البته این تفسیر امروزه چندان مورد قبول قرار نگرفته است. «طنطاوی» - مفسر مشهور مصری- در تفسیر آیه 3 و 4 سوره قیامت مینویسد: «وقتی از یك دانشمند آلمانی در مورد علّت تشرف وی به دین اسلام سؤال شد، اظهار داشت كه منحصر به فرد بودن نقوش سرانگشتان هر كس و تفاوت آن با اشخاص دیگر از كشفیات علمی قرن 19 میلادی است. ولی قرآن كریم 12 قرن پیش، كه دانشمندان اروپایی در این مورد اطلاعاتی نداشتند - چه رسد به اعراب دوران جاهلیّت - به این واقعیّت اشاره كرده است. پس به طور یقین، قرآن كلام خداست و نه كلام بشر و همین امر موجب ایمان من به اعجاز قرآن و تشرف به دین اسلام شد.61
گفتار دوم: اثر انگشت در اخبار و روایات :
در برخی از اخبار و روایات صدر اسلام اشاراتی در مورد اثر انگشت وجود دارد كه در اینجا دو نمونه بیان میشود:
1- جابربن عبدالله انصاری (كه یكی از راویان معروف اخبار و احادیث است) در مورد شناسایی جسد پدرش (عبدالله) كه در جنگ احد شهید شد، میفرماید: «ما عرفته اِلّا بِبنانه» یعنی: نتوانستم او را بشناسم، مگر از روی سرانگشتانش.62
2- در «صحیح بخاری» (كه جزو كتب «صِحاح سِتّه» اهل سنت محسوب میشود) در مورد قول خداوند متعال كه فرموده است: «من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا...»، در حدیث مفصّلی راجع به برادر «ربیع» آمده است: «كسی نتوانست شخص كشته و مُثله شده را بشناسد، مگر خواهرش از روی سرانگشتان او.»63
نتیجهگیری
پلیس علمی یا كشف علمی جرایم یكی از شاخههای علوم جرمیابی (علوم جنایی تجربی اثباتی) محسوب میشود. انگشتنگاری نیز یكی از اجزای مهم پلیس علمی است. از زمانهای دور در كشورهای مختلف دنیا به خصوص چین باستان، به اثر انگشت توجّه خاصی میشده است. اما دوران انگشتنگاری علمی در نیمه دوم قرن 17 میلادی و همزمان با تحقیقات «دكتر گریو» و «دكتر مارلپیگی» آغاز شد. مؤسس علم انگشتنگاری به عقیدة اكثر صاحب نظران «سر ویلیام هرشل» است، هر چند كه برخی از مؤلفان «دكتر فالدز» یا حتّی «گالتون» یا «برتیون» را بنیانگذار این علم میدانند. مطالعات «هرشل» او را به شناخت دو اصل مهم علم انگشتنگاری رهنمون کرد كه عبارتند از تغییر ناپذیر بودن اثر انگشت افراد و منحصر به فرد بودن این اثر. «گالتون» نقوش سرانگشتان را به سه دسته «آرچ»، «ورل» و «لوپ» تقسیم كرد و «ریچارد هِنری» نخستین طبقهبندی آثار انگشت را به وجود آورد.
عدهای از زیستشناسان معتقدند كه علّت به وجود آمدن خطوط سرانگشتان كمك به تشخیص گرمی، سردی، زبری و نرمی اجسام است. در حالیكه عدة دیگری علّت این امر را افزایش اصطكاك و جلوگیری از لغزیدن دست انسان در گرفتن اجسام میدانند. علّت اهمّیّت علم انگشتنگاری، كمك آن به تشخیص هویّت واقعی افراد و خصوصاً مجرمان و متهمان است. حتّی با كمك این علم میتوان شغل برخی از افراد را مشخص كرد. امروزه برای تشخیص اثر انگشت از روشهای بسیار پیشرفته و مدرن استفاده میشود. قابل ذكر است كه در آیات 3 و 4 سوره قیامت به صورت ضمنی به اثر انگشت اشاره شده است و حتّی روایاتی نیز در این مورد در منابع روایی وجود دارد.
پینوشتها:
41- همان منبع، ص116.
42- نجابتی، مهدی: مأخذ پیشین، ص48.
43- سودرمن،هاری- اوكانل، جان: مأخذ پیشین، ص116.
44- همان منبع، ص114.
45- همان منبع، ص115-114.
46- نجابتی، مهدی: مأخذ پیشین، ص48.
47- سودرمن،هاری- اوكانل، جان: مأخذ پیشین، صفحه115.
48- نجابتی، مهدی: مأخذ پیشین، ص51-48 و شامبیاتی، هوشنگ: مأخذ پیشین، ص119.
49- انصاری، ولی الله: مأخذ پیشین، صفحه96-95.
50- همان منبع، صفحه97-96.
51- همان منبع، ص98-97.
52- نجاتی، مهدی: مأخذ پیشین، ص53.
53- انصاری، ولی الله: مأخذ پیشین، ص100-99.
54- امینی، علیرضا- جوادی، محسن: معارف اسلامی2، قم: دفتر نشر معارف، چاپ پنجاه و سوم،1384، ص24.
55- همان منبع،ص35-34.
56- محمدی، ابوالحسن: اصول فقه، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ شانزدهم، 1382، صفحه209.
1- جابربن عبدالله انصاری (كه یكی از راویان معروف اخبار و احادیث است) در مورد شناسایی جسد پدرش (عبدالله) كه در جنگ احد شهید شد، میفرماید: «ما عرفته اِلّا بِبنانه» یعنی: نتوانستم او را بشناسم، مگر از روی سرانگشتانش.62
2- در «صحیح بخاری» (كه جزو كتب «صِحاح سِتّه» اهل سنت محسوب میشود) در مورد قول خداوند متعال كه فرموده است: «من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا...»، در حدیث مفصّلی راجع به برادر «ربیع» آمده است: «كسی نتوانست شخص كشته و مُثله شده را بشناسد، مگر خواهرش از روی سرانگشتان او.»63
نتیجهگیری
پلیس علمی یا كشف علمی جرایم یكی از شاخههای علوم جرمیابی (علوم جنایی تجربی اثباتی) محسوب میشود. انگشتنگاری نیز یكی از اجزای مهم پلیس علمی است. از زمانهای دور در كشورهای مختلف دنیا به خصوص چین باستان، به اثر انگشت توجّه خاصی میشده است. اما دوران انگشتنگاری علمی در نیمه دوم قرن 17 میلادی و همزمان با تحقیقات «دكتر گریو» و «دكتر مارلپیگی» آغاز شد. مؤسس علم انگشتنگاری به عقیدة اكثر صاحب نظران «سر ویلیام هرشل» است، هر چند كه برخی از مؤلفان «دكتر فالدز» یا حتّی «گالتون» یا «برتیون» را بنیانگذار این علم میدانند. مطالعات «هرشل» او را به شناخت دو اصل مهم علم انگشتنگاری رهنمون کرد كه عبارتند از تغییر ناپذیر بودن اثر انگشت افراد و منحصر به فرد بودن این اثر. «گالتون» نقوش سرانگشتان را به سه دسته «آرچ»، «ورل» و «لوپ» تقسیم كرد و «ریچارد هِنری» نخستین طبقهبندی آثار انگشت را به وجود آورد.
عدهای از زیستشناسان معتقدند كه علّت به وجود آمدن خطوط سرانگشتان كمك به تشخیص گرمی، سردی، زبری و نرمی اجسام است. در حالیكه عدة دیگری علّت این امر را افزایش اصطكاك و جلوگیری از لغزیدن دست انسان در گرفتن اجسام میدانند. علّت اهمّیّت علم انگشتنگاری، كمك آن به تشخیص هویّت واقعی افراد و خصوصاً مجرمان و متهمان است. حتّی با كمك این علم میتوان شغل برخی از افراد را مشخص كرد. امروزه برای تشخیص اثر انگشت از روشهای بسیار پیشرفته و مدرن استفاده میشود. قابل ذكر است كه در آیات 3 و 4 سوره قیامت به صورت ضمنی به اثر انگشت اشاره شده است و حتّی روایاتی نیز در این مورد در منابع روایی وجود دارد.
پینوشتها:
41- همان منبع، ص116.
42- نجابتی، مهدی: مأخذ پیشین، ص48.
43- سودرمن،هاری- اوكانل، جان: مأخذ پیشین، ص116.
44- همان منبع، ص114.
45- همان منبع، ص115-114.
46- نجابتی، مهدی: مأخذ پیشین، ص48.
47- سودرمن،هاری- اوكانل، جان: مأخذ پیشین، صفحه115.
48- نجابتی، مهدی: مأخذ پیشین، ص51-48 و شامبیاتی، هوشنگ: مأخذ پیشین، ص119.
49- انصاری، ولی الله: مأخذ پیشین، صفحه96-95.
50- همان منبع، صفحه97-96.
51- همان منبع، ص98-97.
52- نجاتی، مهدی: مأخذ پیشین، ص53.
53- انصاری، ولی الله: مأخذ پیشین، ص100-99.
54- امینی، علیرضا- جوادی، محسن: معارف اسلامی2، قم: دفتر نشر معارف، چاپ پنجاه و سوم،1384، ص24.
55- همان منبع،ص35-34.
56- محمدی، ابوالحسن: اصول فقه، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ شانزدهم، 1382، صفحه209.
57- مكارم شیرازی، ناصر و جمعی از محققان: تفسیرنمونه، جلد بیست و پنجم، قم: دارالكتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1376، صفحه278-277.
58- طباطبایی، محمد حسین: المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم: محمد باقر موسوی همدانی، جلد بیستم، قم: دفتر انتشارات اسلامی،1363، ص165 -164.
59- مكارم شیرازی، ناصرو جمعی از محققان: مأخذ پیشین، صفحه279-278.
60- طباطبایی، محمد حسین: مأخذ پیشین، صفحه165.
61- ضیاءآبادی، سید محمد: قرآن و قیامت (تفسیر سوره قیامت)، چاپ سوم، 1363 ص135؛ به نقل از مهدی نجابتی: مأخذ پیشین، ص43-42.
62- ابن اثیر: النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، صفحه157؛ به نقل از مهدی نجابتی: همان منبع، صفحه43.
63- بخاری، محمد بن اسماعیل: صحیح البخاری، جلد 1، صفحه55؛ به نقل از همان منبع، همان ص
پایان
58- طباطبایی، محمد حسین: المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم: محمد باقر موسوی همدانی، جلد بیستم، قم: دفتر انتشارات اسلامی،1363، ص165 -164.
59- مكارم شیرازی، ناصرو جمعی از محققان: مأخذ پیشین، صفحه279-278.
60- طباطبایی، محمد حسین: مأخذ پیشین، صفحه165.
61- ضیاءآبادی، سید محمد: قرآن و قیامت (تفسیر سوره قیامت)، چاپ سوم، 1363 ص135؛ به نقل از مهدی نجابتی: مأخذ پیشین، ص43-42.
62- ابن اثیر: النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، صفحه157؛ به نقل از مهدی نجابتی: همان منبع، صفحه43.
63- بخاری، محمد بن اسماعیل: صحیح البخاری، جلد 1، صفحه55؛ به نقل از همان منبع، همان ص
پایان
+ نوشته شده در شنبه ۴ تیر ۱۳۹۰ ساعت 11:30 توسط رامین خوارزم
|