نقش انگشت نگاری در کشف علمی جرائم ( قسمت اول )
مقدّمه: علوم جنایی را میتوان از زوایای گوناگون (جرمشناسی، حقوقی و...) مطالعه و طبقهبندی كرد. عدهای از حقوقدانان جرمشناس یا جرمشناسان حقوقدان علوم جنایی - یعنی علوم مربوط به جرم و به تبع آن مربوط به كیفر- را به چهار شاخه تقسیم كردهاند. شاخة نخست یا هستة این علوم، در رشتههای مختلف حقوق كیفری خلاصه میشود (حقوق جزای عمومی، حقوق جزای اختصاصی، آیین دادرسی كیفری، حقوق زندان و زندانیان،...)؛ شاخة دوم به جنبههای تجربی این علوم مربوط است كه به طور كلی یا در جهت كشف و اثبات جرم به كار میروند (علوم جرمیابی) یا در جهت مطالعه و تحلیل ماهیّت جرم، ماهیّت كیفر، علل ارتكاب جرم و تحوّلات مربوط به كیفر مورد استفاده قرار میگیرند (علوم جرمشناختی - كیفرشناختی)؛ شاخة سوم به فلسفة حقوق كیفری اختصاص دارد؛ و سرانجام رشتة مطالعاتی جدیدی به عنوان شاخة چهارم مطرح شده است كه حقوقدانان جزمی آن را «سیاست كیفری» و حقوقدانان آشنا به مباحث جرمشناسی و حقوق بشر آن را «سیاست جنایی» مینامند.
علوم جرمیابی (criminalistique) مجموعه دانشها و فنونی هستند كه به كشف جرم و شناخت و دستگیری بزهكاران كمك میكنند. پیشرفتهایی كه امروزه در شیوههای كشف جرم حاصل شده، از تعداد جرائم نامكشوف و بزهكاران ناشناخته كاسته است.1 علوم جرمیابی به دو قسمت تقسیم میشوند كه عبارتند از:
1- علوم محض (پزشكی قانونی، سمشناسی قانونی، پلیس علمی و...)، 2- علوم انسانی در حوزه متدلوژی (روانشناسی قضایی و...). «پلیس علمی» (scientific Police) یا «كشف علمی جرائم» از جمله شاخههای مهم علوم جرمیابی و به تبع آن «علوم جنایی تجربی» است. تا اواخر قرن 19 میلادی شیوة كشف جرائم و دستگیری مجرمان در كشوهای مختلف، چندان تفاوتی با هم نداشت و افراد پلیس پس از حضور در محل وقوع جرم و استماع شهادت شهود و تهیة صورت مجلس، در صورت امكان به دستگیری مجرم یا متهم اكتفا میکردند. به تدریج پلیس كشورهای مختلف برای مبارزه با بزهكاری و كشف جرائم و دستگیری مجرمان به روشهای خاص علمی متوسّل شدند. در نتیجه علم جدیدی تحت عنوان «پلیس علمی» یا «پلیس تكنیك» به علوم جدید افزوده شد.
در تعریف این علم بین دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد. برخی عقیده دارند كه پلیس علمی رشتهای از علوم جرمیابی بوده و علم مستقلی محسوب نمیشود.
بعضی دیگر نیز پلیس علمی را علم كشف بزه، شناسایی و تعقیب بزهكاران تعریف كردهاند.2 به هر حال بررسی پیرامون شیوههای ارتكاب جرم و وسایلی كه برای انجام دادن آن به كار رفته و آثار و نشانههایی كه از مجرم باقی مانده است، موضوع مطالعات پلیس علمی است. تشخیص جعل و اسناد مجعول، تعیین نوع سلاح در ارتكاب جرم، تهیة تصویر مجرم براساس اظهارات گواهان و سرانجام بررسی آثار انگشتان در «انگشتنگاری» از جمله زمینههای اصلی تحقیقات پلیس علمی است.3
علم «انگشتنگاری» (Doctyloscopy) از جمله مباحث مهم پلیس علمی تلقی میشود. انگشتنگاری عبارت از به دست آوردن تصویر خطوط برجسته (نقوش) سرانگشتان اشخاص و به معنای وسیع كلام، علم استفاده از آثار انگشت در تشخیص هویّت اشخاص و كشف جرائم است.4 تشخیص هویّت اشخاص به مقایسه خطوط برجستة انگشتان محدود نمیشود و مقایسه خطوط برجستة اصطكاكی روی پنجههای دست و پا را نیز در بر میگیرد.
یادآوری این نكته ضروری است كه اصطلاح انگشتنگاری به طور مساوی همه خطوط برجسته اصطکاکی را كه روی بدن انسان یافت میشود شامل میشود. تجربیات گذشته نشان میدهد که هویّتهای بیشماری از روی آثار پنجههای دست و پا به دست آمده و این شیوه از تعیین هویّت به همان اندازه مدارك حاصل از آثار انگشت معتبر است.5 به هر حال مطالعة علم انگشتنگاری از منظر تاریخی و علمی به شناخت آن منتج خواهد شد. همچنین بررسی برخی از ادلة شرعی اسلامی به ویژه آیات قرآن كریم در مورد اثر انگشت حائز كمال اهمّیّت است.
مبحث اوّل: بررسی تاریخی انگشتنگاری
گفتار اوّل: تاریخچة انگشتنگاری غیرعلمی- تاریخ انگشتنگاری چندان روشن و كامل نیست، معالوصف از دوران قدیم نكات قابل توجّهی یافت شده است. این نكات كه با وجود تاریكی، سبب شگفت دانشمندان امروز شده است بیشتر متعلّق به خاور دور هستند و تا آنجایی كه مدارك تاریخی نشان میدهند، فقط در چند مورد در اروپا و آمریكای قدیم نسبت به آثار انگشت توجّه کرده اند.
بشر از گذشتههای خیلی دور به خطوط برجستهای كه خداوند متعال در كف دست و پا و سرانگشتان او خلق كرده، توجّه نموده است. حتّی چنین به نظر میرسد كه انسانها ابتدا در خلق آثار هنری از آنها الهام گرفتهاند.
مشاهدة نقوش حجاری شدة خطوط برجستة كف دست انسانهای ماقبل تاریخ بر دیوار غاری در كوه پیرنه اسپانیا یا كشف لوح سنگی مربوط به چند صد سال قبل در كنار دریاچة «كجم كوجیك» در منطقه «نواسكاتیا» واقع در كشور کانادا كه اثر خطوط كف دست و نوك انگشتان روی آن حكاكی شده است و همچنین اَشكال حجاری شدة خطوط برجستة سرانگشتان بر دیوار سنگی قبری در جزیره «گاورانیس» در ایالت «بریتانی» فرانسه مؤیّد این نظر است.6
در مورد اخیر در سال 1839 میلادی در جزیرة «گاورانیس» قبر كهنهای كشف شد كه روی دیوارهای سنگی آن اشكال و لوحهای عجیبی به شكل مار، كمان و انگشت حك شده بود. امروزه معتقدند این شكلها، طرحهای شاخص نقشها و اشكال و برجستگیهای سرانگشت بودهاند.7
افتخار استعمال آثار انگشت در اموری كه جنبة اقتصادی داشت، متعلق به مشرق زمین است چنانكه روی بشقابهای گلی قدیمی بابل، آثار خطوط انگشت دیده میشود. همچنین بابلیها در آن موقع، برای جلوگیری از جعل اسناد، اثر انگشت خود را روی گل نرمی میزدند و آن را به عنوان امضاء برای رسید یا هر سند دیگر به كار میبردند. در چین حتّی قبل از میلاد مسیح از آثار انگشتان به عنوان مهر و وسیلة تشخیص هویّت استفاده میشد.8 در مجموع میتوان گفت اثر انگشت به عنوان امضاء اشخاص در خاور دور، خصوصاً در چین، تاریخی روشنتر دارد.
فیالمثل بر طبق قانون «تای هو» در چین باستان، شوهر میتوانست به یكی از دلایل هفتگانه (تمكین نكردن، نازایی، هرزگی، حسد، جذام، پرحرفی و سرقت) همسر خود را طلاق دهد و در این قبیل مواقع، باید شخصاً طلاقنامه را مینوشت و به همسر خود تسلیم میکرد و چنانچه این قبیل اشخاص بیسواد بودند، شخص دیگری طلاقنامه را مینوشت و آنها ذیل آن را انگشت میزدند. همچنین برخی از بازرگانان چینی قالبی از خطوط برجستة سرانگشت خود را به صورت مهر سفالی تهیه میکردند و نزد شخصی امین میگذاشتند تا اگر در غیابشان سندی به آنها نسبت داده شود، شخص امین با مقایسة اثر انگشت روی سند و مهر مذكور بتواند به اصالت یا جعلی بودن آن پی ببرد.
حدود 12 قرن پیش در چین، هنگام پرداخت وام به اشخاص اثر انگشت وامگیرنده و گواهان در سند وام اخذ میشد.
در سال 1839 میلادی نیز در این كشور، یك سند قدیمی در مورد فروش قطعه زمینی به دست آمده است كه اثر انگشت شخصی به نام «مادر چوئن» روی آن منعكس است.9
«رابرت هیندل» جرمشناس آلمانی، تاریخ انگشتنگاری در خاور دور را به دقّت مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید كه به طور كلی در سالهای 906 تا 618 قبل از میلاد از آثار انگشت برای تشخیص هویّت استفاده میشده است. بعدها چینیها نوعی طبقهبندی برای آثار انگشتان مجرمان ترتیب دادند كه اساس آن روی «لوپ و ورل» بود. سیستم طبقهبندی چینی در سال 1886 به وسیلة «دكتر ماكارتی» در یك روزنامه چاپ و منتشر شد و «گالتون» از این مقاله استفاده کرد و چنانكه «هیندل» مدعی است «گالتون» سیستم طبقهبندی خود را احتمالاً از چینیها اقتباس کرده است و سیستم طبقهبندیهانری-گالتون كه در غالب نقاط دنیا استعمال میشد، اقتباسی از سیستم طبقهبندی چینیها است.10
قدیمیترین موردی كه تاكنون درباره استفاده از اثر انگشت (خطوط پوستی) برای شناسایی مجرمان و كشف جرم در تاریخ ثبت شده، مربوط به قرن اوّل بعد از میلاد است.
در این زمان یك وكیل مدافع رومی به نام «كوئین تیلیانوس» در دادگاه از یك مرد كور كه متهم به قتل پدر خود بود، دفاع كرد و سعی فراوانی به كار برد كه نشان دهد قاتل، نامادری متهم است و نه خود او. در صحنة جنایت علامتهای خونی كف دست روی دیوار دیده میشد و دادگاه نیز از وجود این علایم خونی علیه مرد كور استفاده کرد. ولی وكیل مدافع كوشش داشت ثابت كند كه همان علایم مخصوص، به وسیله نامادری متهم روی دیوار گذاشته شده است تا سوءظن را به طرف ناپسری خود متوجّه کند.
بنابراین میتوان گفت «تبرداران روم» (مأموران مخصوصی كه تبر در دست داشتند و وظیفه پلیس امروزی را انجام میدادند) برای كشف آثار كف دست و استفاده از آنها به عنوان دلیل جرم، خیلی نزدیك شده بودند؛ اما برای تشخیص هویّت، ابداً كوششی به عمل نیامده بود.11
گفتار دوّم: تاریخچة انگشتنگاری علمی
سابقة تاریخی بررسی خطوط برجستة سرانگشتان و كف دست و پا به صورت علمی به نیمة دوم قرن هفدهم میلادی بر میگردد. درسال 1684 میلادی «دكتر نهیما گریو» در انگلستان و در سال 1686 میلادی «دكتر مارسلو مالپیگی» در ایتالیا این خطوط برجسته و نیز منافذ ریز پوست كف دست و پا را از دیدگاه پزشكی مورد مطالعه قرار دادند.
در سال 1788 میلادی دانشمند دیگری به نام «مایر» از نظر تشریحی توضیحاتی دربارة خطوط پوستی داد. وی عقیده داشت كه هرگز این خطوط در دو نفر مانند هم نیستند. در سال 1823 میلادی «پروفسور جان پركینج» - استاد دانشگاه «برسلو» آلمان - توانست 9 نمونة متمایز نقوش سرانگشتان را مشخص کند.12
تشخیص هویّت به وسیلة آثار انگشت، از سوی دو نفر انگلیسی كه در آسیا زندگی میكردند، در یك زمان ولی به صورت جداگانه كشف شد. یكی از این دو نفر «سر ویلیام هرشل» فرماندار ناحیة «هوقلی» ایالت بنگال در هندوستان بود و نفر دیگر «دكتر هنری فالدز» است كه از كارمندان بیمارستانی در «چسو كیجی» شهر توكیو در كشور ژاپن بود. هر دو نفر مذکور مدعی بودند كه از هیچ گونه سابقهای در مورد استفاده قبلی آثار انگشت به منظور تشخیص هویّت در آسیا مطلع نبودهاند؛ ولی به هر صورت این طور به نظر میرسد كه كشف و ظهور انگشتنگاری در قارةآسیا - كه قبلاً مهد انگشتنگاری به منظورهای دیگر بوده است- یك امر تصادفی نبوده است.13
به هرحال باید گفت اساسیترین تحقیقات علمی در مورد آثار انگشت از نیمة دوم قرن نوزدهم میلادی آغاز شد.
درسال 1858 «ویلیام هرشل» افسر ارتش انگلیس كه مأمور خدمت در كمپانی هند شرقی در بنگال هندوستان بود، به تقلید از كارفرمایان چینی و هندی، در تنظیم اسناد و عقد قراردادها از كارگران و افراد طرف معامله اثر انگشت میگرفت تا آنها خود را موظّف به رعایت تعهّدات خویش بدانند.
از آنجایی كه او از اِعمال این روش نتایج مطلوبی به دست آورد، نسبت به خاصیّت اثر انگشت كنجكاو شد و به مدت 20 سال روی اثرات انگشت اشخاص مختلفی كه در دفعات متفاوت از آنها اخذ كرده بود مطالعه کرد و دریافت كه اوّلاً: بر اثر مرور زمان نقش خطوط برجستة سرانگشتان اشخاص تغییر پیدا نمیكند، ثانیاً: این نقوش در هر شخصی منحصر به فرد است و با دیگران تفاوت دارد.
هرشل پس از کشف این موارد در سال 1877 میلادی به مقامات زندان بنگال پیشنهاد کرد از اثر انگشت به عنوان یك نشان منحصر به فرد برای تشخیص هویّت زندانیان استفاده شود. ولی مقامات زندان مذكور به دلیل درك نکردن موضوع از روی تمسخر پیشنهاد او را رد كردند.14 به هر حال هرشل بدون آنكه به چاپ و انتشار نظریة خود موفّق شود به تنهایی به كار خود ادامه داد. قابل ذكر است زمانی كه هرشل اقدامات خود را شروع كرد (سال 1858) هیچگونه اطلاعی برای استفاده از این آثار انگشت نداشت، ولی بزودی متوجّه شد كه میتواند آنها را به منظور تشخیص هویّت نیز به كار ببرد. بدین ترتیب شروع به كار کرد و نخستین استفادة وی این بود كه از پرداخت حقوق به شیادان و طراران جلوگیری كرد. 15
در سال 1880 میلادی یك پزشك اسكاتلندی مقیم ژاپن به نام «دكتر هنری فالدز» كه قبلاً با ملاحظه آثار انگشت روی ظروف گلی قدیمی ژاپنی، به مطالعه و تحقیق پیرامون اثر انگشت اشخاص علاقهمند شده بود و از طرفی نیز توانسته بود در جریان بررسی یك سرقت ثابت کند كه اثر انگشت ناشی از تماس دست آلوده به دوده با دیوار كه در محل وقوع جرم به جای مانده است، متعلّق به متهم دستگیر شده نیست و او بیگناه است، طی مقالهای نتیجة تحقیقات خود را در مورد آثار انگشت در مجلة «نیچر» (nature) انتشار داد و خود را كاشف انگشت نگاری دانست. هرشل با ملاحظه مقاله فوق دچار تعجّب شد و فوراً به مجله مذكور نامهای نوشت و بدون ادعای حق تقدّم در این موضوع، اظهار داشت كه او انگشتنگاری را بیش از 20 سال عملاً در هندوستان به كار میبرده است.16
در مجموع در مقام مقایسه كار 20 سالة «ویلیام هرشل» و تحقیقات نظری كوتاه مدت «هنری فالدز» و به شهادت تاریخ میتوان نتیجه گرفت كه پایهگذار علم انگشتنگاری به صورت امروزی «سر ویلیام هرشل» بوده است.17
بنابراین میتوان گفت هرشل كاشف و مؤسس انگشتنگاری مدرن است. البته باید توجّه داشت كه مطالعات فالدز، او را به كشف و استفاده از آثار انگشتانی كه تصادفاً و ندانسته در محلی باقی میماند هدایت کرد، در حالی كه هرشل روی آثار انگشت مطالعه كرده و فهمیده بود كه میتوان از آنها به منظور تشخیص هویّت استفاده كرد.18 به عبارت دیگر، تحقیقات سر ویلیام هرشل بیشتر در زمینة تشخیص هویّت و بررسی آثار انگشت گرفته شده از اشخاص بوده است، در حالی كه تحقیقات دكتر هنری فالدز بیشتر در كشف جرم و شناسایی مجرمان از روی آثار انگشت به جای مانده در صحنة جرم متمركز بود.19
نظریههای هرشل و فالدز در انگلستان توسط «سر فرانسیس گالتون» (1911- 1822م) ریاضیدان و انسانشناس شهیر انگلیسی پذیرفته شد و او برای آنها اساس علمی به وجود آورد. گالتون آثار انگشت جمعآوری شده توسط هرشل را به كمك علم ریاضی بررسی و تجزیه و تحلیل كرد و به این نكته پی برد که امكان اینكه دو نفر دارای اثر انگشت یكسان باشند، یک به 64 میلیارد است و عملاً احتمال اینكه دو اثر انگشت یكسان بتوان یافت، وجود ندارد. در نتیجه میتوان به اثر انگشت اشخاص به عنوان یك وسیلة مطمئن برای شناسایی آنان اعتماد كرد. گالتون نخستین كسی است كه نقوش سرانگشتان را به سه دستة كمانی (آرچ)،كیسهای (لوپ) و پیچی (ورل) تقسیم كرد. همچنین گالتون در صدد ابداع روشی برای طبقهبندی آثار انگشت اشخاص برآمد كه قبل از اتمام این كار، عمرش به پایان رسید.20
بعد از او «سر ادوارد ریچارد هِنری» كه با ویلیام هرشل در هندوستان كار كرده و بعدها رئیس شهربانی لندن شده بود، روش طبقهبندی آثار انگشت گالتون را تكمیل و به دنیا عرضه كرد. این روش كه به «روش هِنری» شهرت دارد (وعدهای نیز آن را روش «هنری – گالتون» مینامند) از سال 1897 در ابتدا در هندوستان - كه در آن زمان مستعمرة انگلیس بود - مورد استفاده قرار گرفت و در سال 1901 میلادی از طرف «اسكاتلندیارد» در انگلستان پذیرفته شد و به تدریج در اكثر نقاط دنیا مورد استفاده قرار گرفت.21
در حال حاضر تعداد قابل ملاحظهای از كشورهای جهان از جمله ایران در طبقهبندی و بایـــگانی آثار انگشتان از ایــن روش اســتفاده می کنند.22 قابل ذكر است كه پذیرش انگشتنگاری از سوی «اسكاتلندیارد» سبب منسوخ شدن سیستم «تن پیمایی» به وجود آمده توسط «آلفونس برتیون» (1914-1853 م) شد.
در اواخر قرن نوزدهم «یوهان وستیش»- استاد جرمشناسی اهل آرژانتین- نخستین كسی بود كه از زندانیان برای تشخیص هویّت آنها انگشتنگاری به عمل آورد. وی در سال 1891 برای نخستین بار در دنیا، روشی را برای طبقهبندی آثار انگشتان ابداع کرد كه هنوز هم در كشورهای آمریكای لاتین (اسپانیولی زبان) رایج است. این روش با وجود ساده و در عین حال جامع بودن، به دلیل رواج نبودن زبان اسپانیولی در سایر نقاط دنیا، نتوانست در كشورهای بیشتری رواج پیدا كند. در سال 1892 یك بازرس پلیس آرژانتینی به نام «آلوارز» كه معاون و دستیار «وستیش» بود توانست از روی آثار انگشت خون آلود موجود بر روی در كلبه (محل وقوع جرم)، مردی را كه متهم به قتل فرزندانش بود، تبرئه و قاتل اصلی را كه همسر وی بود شناسایی کند. این كشف در جلب توجّه مردم آن زمان برای پی بردن به اهمّیّت اثر انگشت در كشف جرایم تأثیر بسزایی داشت.23
به هر حال باید گفت انگشتنگاری در معنی امروزی آن تا زمان مرگ «آلفونس برتیون» در سال 1914 میلادی مورد استفاده قرار نگرفت، زیرا با اینكه برتیون از انگشتنگاری طرفداری میكرد ولی معلوم بود كه طرفداری او صمیمانه نبود. در واقع برتیون این روش تازه را رقیب «تن پیمایی» خود میدانست.24 با این وصف نكتة جالب آن است كه عدهای به طور قطعی برتیون را كاشف انگشتنگاری میدانند.25 در حالی كه باید دانست برتیون كاشف «تن پیمایی» بوده است.
«برتیوناژ» یا «تن پیمایی» یا «پیكر نگاری» یكی از راههای شناسایی و تعیین هویّت اشخاص بوده و بنا به تعریف عبارت است از تعیین هویّت مجرمان بر اساس توصیف و اندازهگیری قسمتهایی از بدن آنان. برتیون در ابداع این علم از تحقیقات پدر خویش و بررسیهای «آدولف كتله» (1874-1796 م)- دانشمند بلژیكی- بهره فراوان جست. كتله كشف كرده بود كه دو نفر انسان هرگز مشخصات بدنی برابر و یكسان ندارند.26 عدّهای از مؤلّفان نیز معتقدند تشخیص هویّت اشخاص به كمك آثار انگشتان دست، به روش علمی توسط دانشمند انگلیسی «گالتون» پایهگذاری شد. عدهای نیز بر این عقیدهاند از آنجا كه برتیون فرانسوی كه در ادارة پلیس پاریس مشغول به كار بود، به انگشتنگاری توجّه كرده است، لذا او پدر علم انگشتنگاری است.27 اما باید دانست اكثر محققان «سر ویلیام هرشل» را مؤسس این علم میدانند.
پینوشتها:
1- اردبیلی، محمد علی: حقوق جزای عمومی، جلد اوّل، تهران: نشر میزان، چاپ اوّل، 1379، ص52.
2- دانش، تاج زمان: مجرم كیست - جرمشناسی چیست، تهران: انتشارات کیهان، چاپ نهم،1381، ص30.
3- اردبیلی، محمدعلی: مأخذ پیشین، ص52-53.
4- نجابتی، مهدی: پلیس علمی یا كشف علمی جرائم، انتشارات سمت، چاپ سوم،1381، ص38.
5- انصاری، ولی الله:كشف علمی جرائم، تهران: انتشارات سمت، چاپ اوّل،1380، ص78.
6- نجابتی، مهدی: مأخذ پیشین، ص39-38.
7- سودرمن،هاری - اوكانل، جان: پلیس علمی یا كشف علمی جرائم، مترجم: یحیی افتخار زاده، تهران: انتشارات زوار، چاپ دوم، 1371، ص108.
8- همان منبع، صفحه109.
9- نجابتی، مهدی: مأخذ پیشین، ص40.
10- سودرمن،هاری - اوکانل، جان: مأخذ پیشین، صفحه110-109.
11- همان منبع، 108- 109.
codex33x
page11
12- نجابتی، مهدی: مأخذ پیشین، ص44-43.
13- سودرمن،هاری- اوکانل، جان: مأخذ پیشین، صفحه110.
14- نجابتی، مهدی: مأخذ پیشین، ص44.
15- سودرمن،هاری- اوکانل جان: مأخذ پیشین، صفحه110.
16- نجابتی، مهدی: مأخذ پیشین، ص45.
17- همان منبع، صفحه45-44.
18- سودرمن،هاری - اوكانل، جان: مأخذ پیشین، صفحه111.
19- نجابتی، مهدی: مأخذ پیشین، صفحه45.
20- همان منبع، صفحه46-45.
21- سودرمن،هاری - اوكانل، جان: مأخذ پیشین، صفحه112.
22- شامبیاتی، هوشنگ: حقوق جزای عمومی، جلد دوّم، تهران: انتشارات ژوبین، چاپ دهم، 1380، صفحه119.
23- نجابتی، مهدی: مأخذ پیشین، ص46.
24- سودرمن،هاری - اوكانل، جان: مأخذ پیشین، ص111.
25- افراسیابی، محمد اسماعیل: حقوق جزای عمومی، جلد اوّل، تهران: انتشارات فردوسی، چاپ اوّل، 1374، صفحه99.
26- انصاری، ولی الله: مأخذ پیشین، صفحه58.
27- ولیدی، محمدصالح: حقوق جزای عمومی، جلد اوّل، تهران: انتشارات سمت، چاپ چهارم، 1378، صفحه174.