مالكیت فكری؛ حقی مالی یا منفعتی معنوی؟
مالكیت فكری؛ حقی مالی یا منفعتی معنوی؟
مال آن چیزی است که ارزش اقتصادی داشته
باشد. در وهله اول، آن چه که از مال به ذهن متبادر میشود، اموال مادی و
فیزیکی است. اما در کنار این اموال، مجموعهای از اموال غیرمادی وجود
دارند. امروزه این نوع از اموال به خصوص با پیشرفت فنآوری و تالیفات گسترده
و ایجاد علایم تجاری و اختراعات حوزه گستردهای پیدا کردهاند. این دسته
از اموال و حقوق مالی شاخههای گستردهای را به خود اختصاص میدهند. در عین
حال قانون مدنی به برخی از احکام اشاره دارد که شمول آن ها بر اموال معنوی
و فکری قابل بحث است. برای روشن شدن مباحث حقوقی راجع به حقوق مالکیت فكری
به گفتوگو با دکتر عباس کریمی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران پرداختهایم.
منظور از حق مالکیت معنوی چیست؟ مصادیق حقوق مزبور کدام است؟
در بحث مربوط به اموال معنوی، اصطلاح اموال معنوی در حقوق ما به شکلهای
مختلف و با معانی مختلف استفاده شده است. گاهی از اوقات اموال معنوی،
مجموعه اموالی هستند که اصولا مادی محسوب نشده و اساسا قابل احساس نیستند.
خارج از بحث اموالی که امروزه به عنوان اموال فکری شناخته میشوند، دستهای
از اموال معنوی وجود داشته است، نظیر حق سرقفلی یا حق زارعانه و به طور
کلی بعضی از حقوقی که اصولا پایگاه مادی ندارند، مثل حقوقی الکتریسیته که
جزواموال معنوی به حساب میآیند. دلیل احتساب حقوق الکتریسیته به عنوان
حقوق معنوی آن است که این نوع از اموال، فضای فیزیکی را اشغال نمیکنند.
اموال فکری به چه معنا است و به چند نوع قابل تقسیم است؟
در مقابل اموال فکری در یک معنای سنتی، معنای اعمی داشته است. اموال فکری
به معنای مجموعه اموالی هستند که ناشی از تراوشات فکری بشر هستند. در بحثی
که راجع به اموال فکری وجود داشت، در ابتدا از واژه مزبور زیاد استفاده
کردیم. اینکه گفته میشود، اموال مالکیت معنوی و مالکیت فکری به خاطر این
سابقه ذهنی است که مصادیق اموال معنوی، اکثرا اموال فکری هستند. یعنی در
واقع غالب اموال معنوی در حال حاضر، اموال فکری هستند.لذا به اموال فکری،
اموال معنوی گفته میشد. در یک مقطع زمانی خاصی، بین اساتید دانشگاه تهران
این قرار گذاشته شد که برای همه انواع اموال فکری، همین عنوان استفاده شود
تا با اموال معنوی مشهور و سنتی تداخلی پیش نیاید و در واقع هیچگونه
اشتباهی صورت نگیرد. به این ترتیب در حال حاضر به این نوع از اموال، اموال
فکری گفته میشود. ما در واقع برای مالکیت معنوی، معنای اعمی قایل هستیم که
این دسته از حقوق، هم اموال فکری و هم اموال غیرفکری را در برمیگیرد.
مجموعه اموال فکری دارای چه حقوقی است؟
در زمینه اموال فکری، دو نوع حق را داریم. این دو نوع حق عبارت است از حق
معنوی و حق مادی. حق معنوی، آن دسته از حقوقی است که به اشخاص دیگر قابل
واگذاری نیست. در واقع هیچکس نمیتواند مثلا به عنوان مولف یک اثر اجازه
دهد که اسم خودش را تغییر داده و نام دیگری را به جای نام وی بر روی اثر
تالیفی وی بگذارند. اگر هم طرفین قراردادی در این زمینه منعقد کنند، آن
قرارداد باطل خواهد بود. یا اینکه مثلا مخترع یک اثر نمیتواند اجازه دهد
که اسم شخص دیگری به عنوان مخترع آن اثر به ثبت برسد و هر وقت هم موضوع
مزبور مشخص شد، این عمل قابل ابطال خواهد بود. قراردادی هم که در این مورد
بین مخترع و شخص دیگر نوشته میشود، باطل است. به این نوع از حقوق، حق
معنوی گفته میشود که اساسا هم قابل واگذاری به غیر نیستند.در عین حال یک
حق مادی هم در این زمینه داریم، مبنی بر اینکه دارنده آن حق میتواند حق
اختراع یا حق تالیف خود را به فروش برساند. برای آنکه این اشتباه هم پیش
نیاید که در واقع تصور شود مالکیت معنوی فقط قادر است که یک حق معنوی ایجاد
کند، بین ما اساتید دانشکده حقوق قرار بر این شد که به اموال پیشگفته،
مالکیت فکری گفته شود. به این خاطر که هم با مالکیت معنوی سنتی تمایز پیدا
کند و هم معلوم شود که مالکیت فکری ممکن است دو جنبه متفاوت داشته باشد.
یکی از آن جنبهها، جنبه مادی و دیگری جنبه معنوی است. در حال حاضر مالکیت
فکری که تحت این اصطلاح رایج و شناخته شده است، دو شاخه مهم و اساسی را در
بر میگیرد. یکی از شاخههای این دسته از حقوق، در رابطه با مالکیت ادبی و
هنری است که نمونه بارز و در حقیقت مصداق اجلای مالکیت ادبی و هنری، حق
تالیف است. همچنین از مصادیق دیگر این نوع از حقوق عبارت است از حق
کمپوزوسیون یا به عبارت دیگر حق تالیف قطعات موسیقی یا حق اجرای آن و به
طور کلی مسایل ادبی و هنری، نقاشی، مجسمهسازی. شاخه دیگر مالکیت فکری
عبارت است از مالکیت صنعتی. نمونه روشن و بارز مالکیت صنعتی، حق اختراع
است. منتها علامت تجاری، نام تجاری، نشانههای جغرافیایی و دانش سنتی نیز
شامل مالکیت صنعتی میشوند. البته گاهی هم دانش سنتی هم به مالکیت ادبی و
هنری مرتبط میشود، ولی بیشتر تحت قالب مالکیت صنعتی شناخته شده است. بحث
مربوط به طراحی نرمافزارهای کامپیوتری و به طور کلی بحث طراحیهای صنعتی و
طراحیهای شبیه طراحیهای رایانهای، بیشتر در قالب مالکیت صنعتی شناخته
شده است. اگرچه از حیث محتوای آنها، به عنوان مالکیت ادبی هم قابل دفاع
هستند. مجموعه این دو شاخه اشارهشده، حوزه وسیعی را تحت عنوان اموال فکری
تشکیل میدهند.
ماده 774 قانون مدنی اشاره کرده که مال مرهون باید عین معین باشد و رهن دین
و منفعت باطل است. منظور ماده مزبور از عین معین چیست؟ آیا این واژه شامل
اموال غیرمادی نیز میشود تا بتوان اموال فکری نظیر حق اختراع را به رهن
گذارد؟
واژه عین در مواد مختلف قانون مدنی ما به کار رفته است. به عنوان نمونه در
بحث بیع گفته میود که این عقد، تملیک عین است در قبال عوض معلوم. در عقد
هبه هم گفته میشود که این عقد، تملیک مجانی عین معین است. در بحث از وقف
هم میگوییم که این نوع از عقد، تحبیس عین و تسبیل منافع است.در این بحثی
که شما مطرح کردید، تحقیقی راجع به این واژه صورت دادیم و دریافتیم که در
حقیقت واژه عین مشترک لفظی است و دارای معانی مختلفی میباشد.به این ترتیب
در بحث حاضر در تعریف عقود، منظور از واژه عین معین، اصل مال است، نه عینی
که عینیت خارجی داشته باشد. برعکس تصور اولیه که در واقع در حال حاضر نیز
مورد قبول است، مبنی بر اینکه مال به صورت عین معین یعنی حتما باید عینیت
خارجی داشته باشد. با بررسیهایی که انجام دادیم، فهمیدیم که در همه
تعاریف، منظور از عین معین، اصل مال است و به این لحاظ در مقابل منفعت قرار
خواهد گرفت.این بحث را در رابطه با عقد وقف به طور روشن پیگیری شد و در
کتب فقهی یک تتبعی در تعریف عقد وقف انجام گرفت و مشخص شد که اولین کسی که
از عبارت «تحبیس عین» استفاده کرده است، مرحوم محقق حلی در کتاب شرایع بوده
است.قبل از مرحوم محقق حلی، فقها در تعریف از عقد وقف میگفتند که این عقد
عبارت است از تحبیس اصل مال و تسبیل منفعت.این قضیه را ردیابی کردیم و باز
دیدیم که خود وقتی که از پیامبر گرامی اسلام در جنگ خیبر سوال میشود که
ما چگونه میتوانیم صدقه داشته باشیم و این صدقه به گونهای باشد که دوام
داشته باشد، ایشان در پاسخ میفرمایند: «حبس الاصل و سبلل المنفعه»، یعنی
اصل مال را تحبیس کنید و منفعت را در راه خدا واگذار کنید. به این ترتیب در
حقیقت تحبیس عین یعنی تحبیس اصل مال و معنای دقیق اصل مال، عین خارجی
نیست. اگر مرحوم محقق حلی در این زمینه گفته است که تحبیس عین مال و این
تعریف مرتب در کتب فقهی ما تکرار شده است تا در قانون مدنی به کار گرفته
شده است، منظور از تحبیس عین مال، تحبیس اصل مال است. یعنی برعکس اگر منفعت
را حبس کنیم، در قالب عقد وقف قابل دفاع نیست، بلکه اصل مال باید به موجب
عقد وقف حبس شود. حال ممکن است که این اصل مال، عینیت خارجی داشته باشد یا
نداشته باشد.
براین اساس افراد میتوانند حقوقی نظیر حق سرقفلی یا سهام شرکت را وقف کنند
و در واقع هر کجا که اصل مال وجود داشته باشد، آن را وقف میکنند. یکی از
اموالی که قابل وقف و رهن است، اموال فکری است. درست است که این نوع از
اموال در عالم خارج تجسم و عینیتی ندارند، اما به هر حال اصل مال شما همین
اموال هستند.
در این رابطه مثالی میزنید؟
اگر شما بگویید که انتفاع از حق اختراع خود را برای مدت کوتاهی به کسی
واگذار میکنم، این معامله ماهیتا عقد بیع نیست، ولی به اعتقاد من اگر کل
حق اختراع با اصل مال خود را به دیگری واگذار کنید، این عمل بیع است.
همینطور اگر شما اصل حق تالیف خود را به دیگری واگذار کنید، اگر این
واگذاری به طور مجانی انجام شود، عقد هبه واقع شده است و اگر در قبال آن
بهایی میان طرفین عقد تعیین شود، عقد بیع واقع شده است. به خاطر اینکه این
تفسیر را از عین مال کردیم و براساس آن عین مال، اصل مال قلمداد شد، در
عقد رهن هم گفتم که در واقع وقتی قانون مدنی گفته است که رهن دین و منفعت
باطل است، اینجا مشخص است که منظور از عین، اصل مال است.در بحث اموال فکری
هم اصل مال را داریم و میتوانیم آنها را در رهن بگذاریم و در حقیقت مشکل
به رهن دادن اموال فکری با این تفسیر من به نظر میرسد که حل شده باشد.